شهر بوی الکل می دهد! پایگاه خبری پلاک: چراغ ها را خاموش کردم، دراز کشیدم هیچ صدایی نمی آمد، تیک و تاک عقربه ساعت دیواری و رقص شاخه های خشک درخت توی کوچه که سایه اش روی پرده سفید اتاق خواب افتاده بود، ترس عجیبی را در دلم انداخت پلکهای چشام راضی نمی شدند که بسته بشن،. بستن همان و خوابهای وحشتناک و دلهره همان؛ هر طوری بود چشمانم را بستم و خودم را به بی خیالی زدم. خوابم مخلوطی شده بود از حرفهای آن دکتر در تلویزیون و حرفهای همکاران و آمار فوتی ها و تلنگری برای یادی از دلاوران جانباز
خطرناکترین عمل جراحی یک پزشک ارتشی
توصیه در خصوص کرونا
نمی ,حرفهای ,ها ,خوابهای ,بستن ,بود، ,بود چشمانم ,چشمانم را ,طوری بود ,هر طوری ,همان؛ هر
درباره این سایت